ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

چگونه می‌توانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید؟

چگونه می‌توانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید؟



ذهن کیوان وقتی مشغول انجام تکالیف مدرسه است مدام سرگردان است. با خود فکر می‌کند، "محال است که در این امتحان را بتوانم خوب بدهم"، "حق با پدرم است، من درست مثل اونم—هیچوقت نمی‌توانم آدم موفقی شوم." بعد به بدن خود نگاه می‌کند و فکر می‌کند که چقدر پاهایش لاغر هستند. با خود می‌گوید، "اَه مطمئنم که مربی فوتبال وقتی ببیند که چقدر لاغرم نمی‌گذارد که در تیم بازی کنم."

ادامه مطلب ...

زنـدگی خـروسی

زنـدگی خـروسی


کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.

ادامه مطلب ...

انسان بودن...!

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد

آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...!!!

داستان های کوتاه و خواندنی : تغییر دنیا

تغییر دنیا


بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: "کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه مطلب ...

داستان های کوتاه و خواندنی : زشت ترین دختر کلاس

زشت ترین دختر کلاس


دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یکدفعه کلاس از خنده ترکید …


ادامه مطلب ...

داستان های کوتاه و خواندنی : مفهوم خانواده

مفهوم خانواده

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟!

ادامه مطلب ...

فرق آسان و مشکل

                   فرق آسان و مشکل


Easy is to dream every night

Difficult is to fight for a dream
خوابیدن در هر شب آسان است
ولی مبارزه با آن مشکل است

Easy is to show victory
Difficult is to assume defeat with dignity
نشان دادن پیروزی آسان است
قبول کردن شکست مشکل است

Easy is to admire a full moon
Difficult to see the other side
حظ کردن از یک ماه کامل آسان است
ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است

Easy is to stumble with a stone

 

ادامه مطلب ...

کوتاه، عمیق و خوندنی

کوتاه، عمیق و خوندنی

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست، 
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...
.
.

ادامه مطلب ...