ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

بااازم از اینا!!!!!!!!!!!!!!!

تــو این زمونــه دو نفــر همیــشه تنهــان
یکیــش دختــری ک آرایــش بلد نیـســت
یکــی هم پســـری دروغ گفـــتن بلد نیســـت!!
بــــه سلامتـــی هردوشون !!!
 


یه استــاد داریــم کچــل و بـداخلاق .امـــروز سـر کلاس دانشگــاه کلاســش کوچیــک بود ســریع پر شــد. بعــد یه دخــتره از وســط اومـد تا تـه کلاس دیـد جـا نیســت بر گــشت . یهـو استــاد گفــت چـرا نمیشینـــی؟؟؟؟؟
گفــت اســتاد جا نیســت کجــا بشیــنم آخـــه ؟؟؟؟
اســتاد گفــت بیا بشــین رو ســـــــــــر من :|
منــم کــه ســرم تــو کار خــودم بود یهــو ســرم رو اوردم بـالا گفتــم : اســتاد اونجــا کــه لیـــــــــز مــی خــوره !!!!!
کلاســی رو میگــی کــه کسـی جرأت خنـــدیدن نــداشت. منفـــجر شــد
کلا رف رو هــــوا !!!


با بچه ها رفته بودیم بیرون
زمین یخ بود لیز میخوردی
به بچه ها گفتم بچه ها اینجارو مواظب باشید خیلی لیزه
گفتنم همانا زمین خوردنم همانا
میگم منو بلند کنید از روی زمین
دارن میخندن =))
من :( :|
دوستام =))))
زمین لیز کصافط :D
 


 

میگم اون دوستانی که کلمه اشتب مینویسن بعد توپرانتز درستشو میزارن!!!!
چی فکرکردن؟؟نه چی فکر کردن ؟؟بابا نا سلامتی ما بچه 4جکیما!!!
خو به آدم بر میخوره....
 


 

یکی میخواد حال رفیقشو بگیره
میگه فلانی بابات دم کرد سکته زد
فلانی هم که رنگش میپره میگه الان کجاس
رفیقش میگه الان رفته Na داره درمان میشه
این ضد حال بود نه چیزه دیگه
 


 

رفتم دکتر میگم مریضم
حالاتمو گفتم میگه واقعآ مریضی
پ ن پ اومدم روی ماهتونو ببینم برم
فرستنده : سینا


 

اونموقع که بچه بودم ما یه خونه ی کوچک داشتیم اغا من حوس سیب زمینی آتیشی کردم بعد حیاطم بود یه مشت چرت و پرت گذاشتم رو هم اتیش درست کردم روشم خیلی بنزین ریخته بودم بچه بودم سینی مینی هر چری بود انداخته بود تو اتیش :D تا اینکه گر گرفت بعد اوضاع حراب شد لباسای همسایه هم طبقه بالا بود چند تا پیت بنزینم گوشه حیاط منم قکز میکردم ابه میرختم رو اتیش همش بدتر میشد خلاصه رفتم مامان بابا هرو بیدار کردم اونا خواب بودن بعد از نوشه جان کردن کتک مفصل به یه مکافاتی اتیش خاموش شد و اونجا بود که من جون سالم به در بردم .بچهگیه دیگه :D
 


 

با دوستم داشتم میرفتم بیرون ، مامانم گف کجا داری میری ؟ گفتم بیلیارد... ک مثلا یخته برا مامانمون کلاس بزاریم.. ، گفت تا کی میخوای‌ این اشغالا را بخوری بیا تو خونه خودمون خورشت سبزی داریم ...
 


 

یه سری از ادما باس شعور و تربیت رو از وسایل الکترونیکی یاد بگیرن ! واااااالا الان موبایل و سینمای خانگی هم روشن میشه سلام میکنن .. تاره نوکیـا دستم میده !!!
 


 

خونه با خواهرم تنها بودیم خواهرم گفت برو سوسیس بخر سوسیس بندری درست کنم.
من رفتم مغازه گفتم آقا سوسیس بندری دارید؟مرده گفت سوسیس بندری رو خودت باید درست کنی.
منم برای این که کم نیارم گفتم نه آقا یه مدل هستش شما نمیدونید.
حالا اون مغازه داره با هفتاد سال سن هر وقت منو میبینه میگه سوسیس بندری گرفتی؟
ولی من میدونم همچین سوسیسی داریم
 



سر کلاس فیزیک(همون که اون دفعه منو بیدار کرد)داشتم میخوابیدم که دوستم هی کرم میریخت و قلقلک میداد نمیزاشت بخوابیم منم عصبانی شدم سر کلاس داد زدم میزاری بکپم یا نه؟
معلم شنید گفت چیشده؟
من گفتم هیچی آقا اذیت میکنه
معلمه هم این پسره رو مسئول کرده نزاره من بخوابم
آخه چرا این کارو میکنی؟
بقیه منو اذیت میکنن من باید جریمه بشم.
 


 

اقا یه روز رفتم فیسبوک دختر همسایه بهد از اشنایی پرسیدم خونتون کجاست؟
خیلی با کلاس گفت تجریش
منم در جواب عکسمو فرستادم دیروز مجلسش بود خدا بیامرز دختر خوبی بود
 


 

یکی از تفریحات سالمم اینه که اسم پدربزرگ و مادربزرگامو جمعه ها واسه برنامه ی فیتیله جمعه تعطیله می فرستم...محمد رضا و علی اکبر دو ساله


بر گرفته از یه سایتی

نظرات 1 + ارسال نظر
nikian جمعه 29 دی 1391 ساعت 11:24 ق.ظ

he

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد