ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

داستان های کوتاه و خواندنی :حکایت چهار دانشجو‎

حکایت چهار دانشجو‎


چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.



مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:


که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.

استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

1. نام و نام خانوادگی؟ 
2 نمره 

2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟
 18 نمره 

الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو 
ج. لاستیک سمت راست عقب 
د. لاستیک سمت چپ عقب
بنظر شما دوستان، آیا اون 4 دانشجو توانستند به سوالات پاسخ صحیح بدهند ؟!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نظرات 4 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:17 ب.ظ http://perspolisgirls.blogfa.com/

سلام عزیزم ببخشید دیر اومدم
من همیشه تا جائی که بتونم جواب نظرات همه رو میدم
راستش من دوست دارم کمکم کنی تو وبلاگم ولی نمی تونم یوزر پسوورد بسازم آخه این وبلاگم مثل بچم می مونه تا حالا کسی رو توش نویسنده نکردم.
ببخشید
ولی خوشحال میشم کمک کنی

سلام
نه بابا خواهش میکنم!!
بله!الان منظورتو دقیقا بگو لطفا چون اصلا نفهمیدم!!

......... سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 09:20 ب.ظ http://onikemikhay.blogsky.com

سلام.بله که میتونی بزاری.شما حاصب اختیارید.

چی؟!!!!

هادی سروش سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 09:52 ب.ظ http://www.rasoolenoor.mihanblog.com

جالب بود ما هم یاد گرفتیم.

..................... چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:02 ب.ظ http://onikemikhay.blogsky.com

سلام ببین مگه نگفتی میخوای اون متن منو بزاری تو وبلاگت؟خب من هم همونو گفتم صاحب اختیارید دیگه.

بله!واقعا ممنون!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد