ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

نوشته های طنز با حال و خواندنی!

ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی

ادامه مطلب ...

جوک های باحال و خنده دار جدید

دیشب داشتم کتاب میخوندم برق رفت ... یه نیم ساعتی زیر نور چراغ قوه گوشیم کتاب رو خوندم تا برق باز بیاد ... این نیم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش میزنم ... میگم ما زیر نور چراغ قوه به بدبختی کتاب میخوندیم ... اونوخ شما اینجوری !!!

ادامه مطلب ...

اس ام اس های ویژه تبریک عید نوروز ۹۲

گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین / روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گرداننده ی مهر و سپر / برترینش کن برایم این زمان و این زمین
عید نوروز بر شما مبارک

ادامه مطلب ...

دل پاک و بی ریا!

بسلامتیه خودمون که توی پلک زدنامون توی هر نفس کشیدن همیشه هستیم به یاد اونایی که بد شکوندن دل پاک و بی ریامون.....!

تاب جالب



balancoire superbe






 
Join Gevo Group

آیا میدانید چه کسی "گ چ پ ژ" را به نوشتار پارسی وارد کرد؟


آیا میدانید چه کسی "گ چ پ ژ" را به نوشتار پارسی وارد کرد؟

یعقوب لیس (لیث) صفاری
سردار قدرتمندی که با اعراب مقابله کرد و از جمله کارهای بزرگی که انجام داد این بود که گروهی از ادبای آن زمان را به حضورش خواست و به آنها دستور داد که برای "گ چ پ ژ " که در نوشتار پارسی هنوز وجود نداشت و فقط در گفتار به کار میرفت شکلی در نظر بگیرند و به جامعه ی پارسی معرفی کنند و آن را گسترش دهند که آنها نیز پس از مدتها کار که البته به این دلیل طولانی شد که یعقوب درگیر جنگها بود و نتوانست از آنها بازخواستی بکند ، در نهایت به خاطر اینکه زیاد فرم الفبا تغییر نکند و راحت این چهار حرف در زبان پارسی جا بیافتد به حرف "ج" دو نقطه اضافه کردند و شد "چ" و به حرف "ز" دو نقطه اضافه کردند و شد "ژ" و به حرف "ب" دو نقطه اضافه کردند شد "پ" و به حرف "ک" یک سرکش اضافه کردند و شد "گ" و اینگونه کلمات اصیل ایرانی جای خود را پیدا کرد و زبان پارسی هر چه بیشتر شکل گرفت و ماندگار شد
جالب است که بدانید عربها به این چهار حرف میگویند الجیم الفارسی و الکاف الفارسی و .

بخوانید!زندگس بزرگان


 
روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت  پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد. نجیب زاده گفت: میخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید. کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که  انجام دادم چیزی نمی خوام و پیشنهادش رو رد کرد. در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد. نجیب زاده پرسید: این پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله.” من پیشنهادی دارم.اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین” و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شد سالها بعد ، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد. چه چیزی نجاتش داد؟ پنی سیلین.
اسم پسر نجیب زاده  چه بود؟ وینستون چرچیل.