ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

راز افرینش!(طنز)

بچه ها بالاخره راز آفرینشو کشف کردم!!!

بخون بفهمی چیه رازش!!!

خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد.

خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.


خدا سگ را آفرید و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد.

سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را برآورد.

 

خدا میمون را آفرید و به او گفت: تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد.

میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم. و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.

 

و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی. تنها مخلوق هوشمند روی تمام زمین. تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی. و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

انسان گفت: سرورم! گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است. آن سی سالی که خر نخواست، آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده. و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد. 
جوک و اس ام اس

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند!

و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند، و مثل خر بار می برد!

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد!

و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند!

و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست!

این است واقعیت تلخ روزگار ما..!

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه ,

گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند...

زمستان تمام شد و کلاغ مرد !

اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:

آخی خوب شد مرد , راحت شدیم از این غذای تکراری!

این است واقعیت تلخ روزگار ما..!

ارتش سرخ

همان دل اشوبه ی همیشگی.....

سلام!من یکی از میلیون ها طرفدار پرشور تیم پرسپولیس هستم و موضوع یادداشت خودم را پرسپولیس (ارتش سرخ) قرار دادم!

همان دل اشوبه ی همیشگی،همان عشق و همان تپش ثانیه هایم مرا خواند تا بگویم و بنگارم برایت.

سرشاریم از همان عشق که فریاد زدیم بارها برایت،سرشاریم از همان هیجان،سرشار از تو و لحظات غرور انگیزت....

پرسپولیس با غیرتم ما هستیم در کنارت!

تو را باکی نباشد از تنهایی که عشق تو در رگهایمان جاریست...در بند بند وجودمان نفس میکشد و با ان زنده ایم!

پرسپولیسم!دلت از ما نگیرد که خودت خوب میدانی افسانه دلدادگیمان را... .


برای دیدن ادامه مطلب منتظر باشید!

ادامه مطلب ...

پ ن پ 4

رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟ نــه پـَـــ پـَـــ خار داشته باشه...


راننده کامیونه از دستمون شاکیه با کامیونش یه راست داره میاد سمت ما که زیرمون کنه فامیلمون می پرسه یعنی الان باید فرار کنیم؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ ذرت بیاریم نگاه کنیم بعدشم عین گوجه وسط خیابون بترکیم *************************** 

دارم می خورم منشیمون مییکه وااااااااااااااااااای روز می خوری! پـَـ نـَـ پـَـ دارم تمرین میکنم برای افتاری عقب نمونم!


پ ن پ 3

سگ افتاده دنبالم داشتم فرار میکردم دوستم گفت سگ افتاده دنبالت 
پـَـ نـَـ پـَـ مسابقه دوه میخوام اول شم 
دارم از شرکت میام بیروون میگم خداحافظ . میگه داری میری ؟ پـَـ نـَـ پـَـ یه دفه یادم افتاد یاد خدا بندازم که حفظت کنه من هستم

***************************  

داشتم چایی می خوردم رفیقم یه مگسا زد صاف افتاد توی چایی گفت:آخ افتاد تو چاییت؟؟!! گفتم پـَـ نـَـ پـَـ خودش پرید اینتو غسل کنه...

***************************

تو جنگل داشتیم پیاده روی می کردیم یهو صدای غرش خرس اومد دوستم گفت: رضا خرس بود؟
گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ متین دو حنجره بود داشت صداشُ تو هوای آزاد چک می کرد!!!

***************************  

رفتیم با دوستم شمال.. با ترس میگه حالا بریم تو اب شنا کنیم؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان میگم حضرت موسی بیاد با عصا دریا رو بشکافه تو برو توش قدم بزن 

پ ن پ 2

 دارم درس میخونم،داداشم اومده میگه داری درس میخونی؟ پـَـ نـَـ پـَـ از اینترنت جمله های پـَـ نـَـ پـَـ ای دانلود کردم پرینت گرفتم دارم میخونم.کارم داشتی؟ میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم بگم انقدر تو اینترنت ول نچرخ یکمم درس بخون یه پخی تو این جامعه بشی!

پ ن پ

بهم میگه:تو کیس کامپیوتر سی دی بذارم؟گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ نوار بذار..

ای کاش

ای کاش هایم اینقدر زیادند که نمی دانم و نمی توانم بشمارم و 


بنگارم و حتّی بگویم!


یعنی می شود روزی....فقط روزی....فقط روزی.... ای کاش 


نگویم؟


خدایا!


خدایا این ای کاش چیست که درون زندگی 14ساله من جای 


گرفته و بیرون نمی رود؟!حتّی برای یک روز!!


ای کاش..................................................


ای کاش.................................................

 

 ای کاش..................................................


ای کاش.................................................


ای کاش..................................................


ای کاش.................................................


ای کاش هایم!تنها ای کاش های من..............! 


تنها ای کاش های من شمار بسیاری دارند،چه برسد به ای 


کاش های بزرگ تر ها،ای کاش های خانواده ام،ای کاش های 


مردمان شهرم،ای کاش های مردمان کشورم،ای کاش 


های..................!


خدا جونم!خدای مهربونم!خدای عزیزم!


چه زمانی این ای کاش های من ،ای کاش های بزرگ تر ها،ای 


کاش های مردمان شهر،........ ...................................................... 


تمامی میابد؟؟؟


اصلاً پایانی دارد؟



این چه دنیایی است؟!


دنیای ای کاش ها؟؟؟! 


................................................................................................................. 


........................................................!


ای کاش دیگر ای کاشی نبود!

 

 

 

دختری کوچک


ولی


با ای کاش های بزرگ و


و


بی شمار!