به زودی آپدیت میشه :)

علی دایی به بازیکنان اجازه تمرین نداده است/پروین آمد تا پرسپولیس بی هویت باقی نماند


همه ما انسانیم و ممکن الخطا. در شرایط سخت ممکن است کلماتی را به زبان بیاوریم که حتی از پیش به آن ها فکر هم نکرده باشیم. اما بالاخره بسته به زمان و مکان برخی جملات ناخودآگاه به زبان ما نمی آیند. به خصوص اینکه اگر در صدا و سیما و برنامه زنده پشت خط تلفن باشیم. به خصوص اینکه ملی پوش سابق تیم ملی و سرمربی کنونی تیم پرسپولیس باشیم! اما علی دایی هیچ ابایی ندارد که چه چیزهایی را به زبانش می آورد و با بی شرمی تمام جمله ای را در برنامه زنده تلویزیون مطرح می کند که اگر سالها برای جبرانش به دلجویی بپردازد، ممکن است از یادها نرود. وی در پاسخ به سوال عادل فردوسی پور مبتنی بر اینکه ممکن است کارگری ماه ها حقوق نگیرد اما اعتصاب نمیکند. پس بازیکنان شما چرا به عشق مردم سر تمرین هایشان نمی آیند، گفت" خداوند به یکی استعداد می دهد میشود مسی و دیگری هم میشود کارگر شهرداری. "

مسلما از فردی که به اجبار میخواهد خودش را اسطوره بداند انتظارات بیشتری می رود. آیا این جمله بدان معنی است که خداوند به شما استعداد عطا کرده و تبدیل به علی دایی شده اید!! بله البته شما استعداد بالایی در تخریب چهره دیگران دارید! شما بدون حمایت و عشق این مردم هیچ چیز نیستید. شما بازیکنان بزرگ تمام بزرگی تان را مدیون همین مردم هستید. تقصیر ماست که شما را تا این برای خودمان بالا برده ایم که اینگونه به توهین به اقشار زحمتکش و سخت کوش جامعه بپردازید. به کار بردن این جمله درخصوص کارگران زحمتکش شهرداری که شاید اسطوره شان علی دایی باشد، برای جامعه ما معنای فاجعه می دهد.

کاملا مشخص است که سرمربی تیم به بازیکنان اجازه تمرین نداده است چرا که علی دایی به حدی صدایش بلند است که بتواند بازیکن را سر تمرین بکشاند یا نه! صد افسوس که دلتان برای هواداران نمی سوزد. حال که شانس کسب سهمیه آسیا را داریم این بازی ها را درمیاورید، با این بهانه که حقوق چند صد میلیونی تان دیر و زود شده است. اما مشکل جای دیگری است. علی دایی فردی مغرور و خودخواه است که تنها چشم دیدن خودش را دارد. با روی کارآمدن پروین خودش را رفتنی می بیند و همه این کارها را برای تخریب چهره او انجام می دهد. اما مردم فرق بین شما و دیگران را خوب می دانند آقای دایی! طی چند سال گذشته هربار به پرسپولیس آمدید پرتنش ترین تیم ممکن را برای هواداران ساخته اید. تیمی با بازیکنان بی اعصابی که بازی فیرپلی را همیشه فراموش می کنند.

پروین را سرزنش نکنیم. او اسطوره پرسپولیس است. نام پرسپولیس با ساق پاهای پروین و امثال او معنا پیدا می کند. اگر در این شرایط به پرسپولیس نمی آمد باید شاهد حضور افرادی مانند کاشانی و رویانیان در تیممان می شدیم. شاید هیچکس حاضر نمیشد که در این شرایط تیم بی سرپرست و یتیم پرسپولیس را دست بگیرد. اما پروین آمد تا پرسپولیس بی هویت باقی نماند. تا کمر تیممان بیش از این ها خم نشود. پروین آمد به قیمت خم شدن خودش. افراد بسیاری هستند که سعی در تخریب چهره او می کنند. باید صبر کرد و دید که در آینده چه اتفاقی می افتد. بنا به گفته خود علی پروین برنامه بلندمدت پیشکسوتان سر و سامان دادن به مدیریت و خرید بخشی از سهام این تیم پرطرفدار است. نمی توان یک طرفه به قضاوت رفت. شاید روزهای خوب و روشنی در انتظار پرسپولیس باشد. شعار دادن علیه پروین در شرایطی که آگاهیم مدیری توانا و کاربلد نمی تواند سکان هدایت این تیم را به کار بگیرد کار درستی نیست. یاد بگیریم از افراد اصیل حمایت کنیم نه اینکه پلاکارد بنویسیم که سردار بماند، اگر اینقدر حامی این افراد هستید چرا استادیوم ها خالی است؟! شما هواداران اسمی هستید و فقط نامتان هوادار است. حضور این افراد شما را از فوتبال واقعی دور کرده است. فقط عاشق جام گرفتن هستید و به تماشای فوتبال از پای تلویزیون عادت کرده اید...!

پشت این تیم تاریخ بزرگی نهفته است. از نامش گرفته تا همه اسطوره های بی ریایی که سال ها برایش خون دل خورده اند. این رفتارها شایسته تیم ما نیست. با تیم بی هویت و بی ریشه ای که روبه رو نیستید. چه خوش میگفت دوست خوش صحبت که "پرسپولیس، یک مکتب است و عاشقان واقعی می طلبد."

" افشين قطبي در جواب خبرنگار ژاپني که پرسيد: ايا هواداران شيميزو بهترين هواداراني هستند که ديده ايد؟ گفت:هواداران شيميزو فوق العاده هستند اما طرفداران پرسپوليس در ايران بهترين تماشاگراني هستند که به عمر خود ديده ام..آنها بي نظيراند. "






کاش افشین امپراطور دوباره به تیممان بازمیگشت، جای دل شیر بسیار در این تیم خالی است.

24/بهمن/92

پرسپولیس خسته هنوز از پا ننشسته/حاشیه سازی بازیکنان و کادر فنی پیش از بازی با فجر!


یادش بخیر قبلا بازیکنا حاضر بودن جونشو بذارن تا پرسپولیس برنده باشه اما حالا پولشون دیر میشه تمرینا رو ترک میکنن. اکثر اوقات که تیم شرایط بدی داشته باشه و بازنده زمین بودیم طرف بازیکنا رو گرفتیم و گفتیم همه اش تقصیر اونا نیست. اما حالا جایی برای توجیه باقی نمونده و همه اش تقصیر اوناست. به عنوان یک هوادار قدیمی این انتظار و از بازیکنای تیممون دارم. مدیریت و مسائل بالادستی پرسپولیس اوضاع دگرگونی دارد اما باید این شرایط را در نظر گرفت که پرسپولیس پس از سال ها در کورس قهرمانی قرار گرفته است و می تواند سهمیه آسیا کسب کند. جای خالی بازیکنای باغیرتی که چک سفید امضا می کردند در تیم بسیار خالی است. اگر علی کریمی بود این بی غیرت ها را سر تمرین می آورد نه اینکه مثل دایی به این اوضاع دامن بزند. به خاطر پول به پرسپولیس آمده اند که اعتصاب می کنند و سر تمرین نمی روند؟! چه بسیار کارمندانی که چند ماه است حقوق نگرفته اند اما همچنان سر کارشان حاضر می شوند. تقصیر خودمان است که فوتبالیست را تا این حد بالا برده ایم که اگر چند هفته چک میلیونی اش دیر شود پشت پا میزند به هر آنچه اسمش جوانمردی است. علی دایی می گوید بازیکنان من شرمنده زن و بچه شان شده اند. حرف به حقی نیست. زیرا پول های میلیونی ای که از پیش دریافت کرده اند کفاف چند هفته شان را که می دهد. کارگری شرمنده زن و بچه اش می شود که به دلیل سرمای هوا کارش تعطیل میشود نه بازیکنانی که مبلغ قراردادهایشان سر به فلک می کشد. این پول های بیت المال است، حق شما نیست.

بازگشت پروین به پرسپولیس را اتفاق میمنتی می دانم. پروین هویت پرسپولیس است. دلش برای این تیم میسوزد. به دنبال کسب شهرت نیست زیرا به اندازه کافی بین مردم محبوبیت دارد. به دنبال قدرت نیست زیرا فرد قدرتمندی است. از این تیم پول هم نمیخواهد وبه پرسپولیس به عنوان منبع درآمدی نگاه نمی کند. دو هفته هم هست که به پرسپولیس آمده و نمی تواند کاری برای این تیم بکند. چرا از او انتظار دارند؟! چرا به تخریب چهره او می پردازند؟! البته دایی می داند که در پایان فصل رفتنی است...

آقای دایی شما مربی دلسوزی نیستی، حرفه ای هم نیستی. به جای اینکه در این شرایط به جمع کردن تیم و تمرکز روی بازی های باقی مانده بگذاری مصاحبه میکنی و به این نابه سامانی ها دامن میزنی. آقای دایی شما هیچ وقت بزرگ پرسپولیس نبودی!

آقای دایی شما حتی فرد موفقی در مربیگری هم نیستی، چند هفته مانده به پایان لیگ برتر و در اوج رقابت بالای جدولی برای تیمت 20 هزار هوادار می آید. با این رفتارهایتان هواداران واقعی را از تیم دور کرده اید. تیمی که ما پرسپولیس می نامیم اصلا شبیه ویرانه ای که شما درست کرده اید، نیست!

و اما پرسپولیس خسته هنوز از پا ننشسته ... این را بدانید که ما دوباره پا خواهیم گرفت، بدون حضور بی غیرت هایی که فقط برای پول کار میکنند و دلشان به حال هواداران نمی سوزد. این پرسپولیس دوباره روزهای خوش را به خودش خواهد دید. حضور پروین و بقیه بزرگان نشان از همین دارد. در انتظار روزی هستیم که دوباره کریمی بازوبند کاپیتانی را به بازوانش ببندد و عابدزاده روی نیمکت بنشیند نه یک استقلالی. به انتظار روزی هستیم که با ریشه ها به تیممان بازگردند و هواداران اصیل دوباره با تیم آشتی کنند...




18 بهمن سال 1392 ؛ کمر پرسپولیس شکسته است... اما اصالتش همچنان پابرجاست...
ایستاده ایم تا تیممان دوباره جانی تازه بگیرد...





کی میبره؟ "پرسپولیس" ....

این صحنه از فیلم مردان پرسپولیس یک همیشه تو قلب هوادار می مونه ... صحبتای زیبای مرزبان شور قهرمانی خوبی رو به بازیکنا میده ..


من به شما یه چیزی میگم که برا سنم یه خورده زیادتره.ما میتونیم تمام حیثیت فوتبالمونو از دست بدیم. ما میتونیم همه چیمونو از دست بدیم.ولی یه چیز بزرگ می تونیم ببریم. ینی هرکاری ما می کنیم فقط باید به طرف این باشه، به طرف "قهرمانی"...از همین الان. کنار هم دیگه باشین هیچکس هیچکس نمی تونه بعد اینکه ما یه قدم به طرف قهرمانی برداریم برای خودش یه معذرت خواهی درست کنه.تنها چیزی که میتونه ما رو قوی کنه این کنار هم بودن ماست. ینی اگر واقن دستمونو تو دست همه دیگه بذاریم. قلبمونو با هم دیگه یکی کنیم بخوایم بریم برای پیروزی مبارزه کنیم بخوایم بریم برای قهرمانی مبارزه کنیم، باید مث قهرمانم با خودمون رفتار کنیم، بین خودمون رفتار کنیم. با حریفمون هم باید مث قهرمان رفتار کنیم...ینی یک لحظه هم اجازه ندیم که حریف احساس اینو داشته باشه که میتونه ما رو ببره...اولین ضربه ای رو که به ما میزنن مث ضربه ایه که به برادر ِ کوچک ما میزنن....انقدر ما باید خشن باشیم. برای قهرمانی باید خون بدیم...کی میبره؟ "پرسپولیس" کی میبره؟ "پرسپولیس" کی میبره؟ "پرسپولیس" ....





امروز یازدهم بهمن سال هزار سیصد و نود و دو ؛ احساس فوتبالی دارم، احساس پرسپولیسی دارم، احساس خوبی که مدت ها نداشتم....!

بالاخره محمد رویانیان از مسند مدیرعاملی پرسپولیس کنار رفت....!


بالاخره محمد رویانیان از مسند مدیرعاملی پرسپولیس کنار رفت. شیرینی هم با تمام تلخی هایی که در این مدت برای تیممان به بارآورده بود کنار گذاشته شد! بالاخره به داد پرسپولیس رسیدند و دست این نااهلان را از آنچه لایق پیشکسوتان و هواداران واقعی بود، ساقط کردند. این مقام ها ماندنی نیست! این محبوبیت ها به شعاری بند است. همین هوادارانی که تا دیروز شعار"سردار سردار .." میدادند امروز شعار "سلطان .. علی پروین " سر می دهند. به زودی نوبت علی دایی هم می رسد. پرسپولیس که ملک شخصی شما نیست. خانه میلیونها هوادار است. پرسپولیس نامی بزرگ است که مدیرانی بزرگی می طلبد. محمود خوردبین می طلبد. احمدرضا عابدزاده می طلبد. محمد دادکان وعلی پروین می طلبد. هواداران پرسپولیس انتظار بازگشت علی کریمی را می کشند.

باید منتظر ماند تا اتفاقات جدیدی رقم بخورد و روح مردگی از این تیم کنار برود. وقت آن است که اسطوره های واقعی برایش دلسوزی کنند. هوادارانی که سالها با این تیم قهر بودند به خانه شان بازگردند. حالا نوبت بازگشت همه بزرگانی است که با قلب شکسته و چشمانی پر از اشک این تیم را ترک کرده بودند. شاید قدرت از دست رفته تیممان دوباره برگردد. رفتن محمد رویانیان و شیرینی اتفاق خوش یمنی برای پرسپولیس  ِما بود... اینبار هواداران برای ابقای سردار پافشاری نکردند و این تغییرات را به راحتی پذیرفتند. هر آمدنی، رفتنی دارد...! حتی از وقت رفتنتان خیلی گذشته بود و باید زودتر از این ها می رفتید. اما دم شما گرم که بالاخره ما را شاد کردین ... !





امروز سوم بهمن ماه 1392 ... خوشحالم که بعد از مدت ها متنی مثبت و امیدوارکننده از پرسپولیس نوشتم....!


داربی 87 ؛ ما علاقه ای به این داربی ها نداریم!


مردمی که سرتاسر فصل بری تماشای بازی های تیمشان به استادیوم نمی روند، برای داربی های مساوی و نتایج از پیش تعیین شده کل کل می کنند. اگر شور فوتبالی داشتند که همواره از تیمشان حمایت میکردند. فوتبالی که فقط مواقع داربی و بازی های حساس به یادشان بیاید، فقط برای سرگرمی است. نام هوادار نهادن به این مردم مبالغه است. شور فوتبالی شان را از دست داده اند و خودشان متوجه این موضوع نیستند. فوتبال ایران دیگر رونق سالهای گذشته خود را ندارد. دیگر خبری از فوتبالیست های یاقی، تیترهای پرسر و صدا، مدیران دلسوز، مربیان کاردان، هواداران اصیل و فوتبال واقعی نیست.

بازی های پرسپولیس و استقلال هم مانند گذشته نیست. سخت است گذشته این فوتبال را دیده باشی و بعد به تماشای روزهای افولش بنشینی. نام پرسپولیس به خانه بازگشت...درست زمانی که این فوتبال برایم بی معنی شده بود! مانند نوشدارویی بعد از مرگ سهراب که اگر هرگز نمی رسید تحمل این وضعیت راحت تر میشد.

سخن کوتاه میشود. ما علاقه ای به این داربی ها و این بازی ها و این تیم ها نداریم. برای ما روزهای خوب تنها مانند خاطره های ماندگار باقی می مانند. با فوتبال شما و پرسپولیس شما خداحافظی می کنیم. این تیم را دست خودتان میسپاریم. ذوقش را کنید. ای مردمی که عشق جام گرفتن هستید... همین علی دایی اگر برای شما جام نمی گرفت الان شعارهای "حیا کن...رها کن" نثارش می کردید. عزتش تنها به جامی بند است!!

برای شمایی که علی کریمی را نمیشناسد، نمی نویسم. شما که به بردهای پیاپی تیمتان خوش هستید چه کار به بغض های اسطوره دارید؟ اصلا برایتان اهمیتی هم ندارد. بهتر است با اسطوره های کاغذی خود خوش باشید. شما که شادی تان در گرو یک جام طلایی بی ارزش است، لیاقت نام این اسطوره ها را ندارید. به بهای اشک بزرگان پرسپولیس جام به دست می آورند. این تیم نابود شده است. نهایت پرسپولیس همانجاییست که علی دایی برایتان بت می شود... علی دایی که بعد گل زدن تیمش راه آهن به پرسپولیس، جلوی چشم شما هواداران از شادی به هوا پرید... چقدر فراموشکارید، چقدر زود یادتان می رود با کدام شربت به خواب رفته اید...!!!!


26/بَهـــــمَن/1392

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی ،

به صد دفتر نشاید گفت شرح درد مشتاقی

نسلی که فوتبالشان را به اجبار به پایان رساندند/"پژمان" بی انصافی ما را به رخمان می کشد.



نسلی که فوتبالشان را به اجبار به پایان رساندند...

پرسپولیس این روزها نتایج قابل قبولی کسب می کند. همه راضی اند و ظاهرا مشکلی وجود ندارد. اما به راستی که چنین است؟مشکلی وجود ندارد؟چرا خودمان را فریب دهیم؟اوضاع خوب است؟کافیست نگاهی به بازیکنان کنونی پرسپولیس بیندازید. به شور میان هواداران و نیمکت توجه کنید. چه میبینید جز هیچ؟ این تیم پرسپولیس ماست. نابود شده و کمرش را به ناحق شکسته اند. اصالتش را از آن گرفته اند. درست است! اصالت! و هنگامی که در جایی اصالت نباشد، "هیچ" فرمانروایی می کند.

سال ها می گذرند و ما بزرگ می شویم؛ اما به چه قیمتی؟ بزرگ می شویم تا بزرگان را فراموش کنیم؟پرسپولیسی های اصیل کجا هستند؟ سردار رویانیان در تیم ما چه می کند؟ چرا از پرسپولیس نمی رود؟ چرا صدای کسی در نمی آید؟ گویا همه ناامید شده اند... پرسپولیس نابود شده. بیایید قبول کنیم که تیممان دیگر پرسپولیس نیست، فقط چند نفر هستند که دور هم توپ بازی می کنند!

بسیاری از بزرگان فوتبال ما خانه نشین شدند و عده ای روی کار ماندند که فوتبالی نبودند. فوتبالی هایی هم که ماندند، به نوعی از روابط پنهانی خود بهره بردند. کسی از احمدرضا عابدزاده خبر دارد؟ دو سال که در ایران نبود حالا هم هیچکس نمی پرسد این اسطوره بزرگ و محبوب که نسل من هم او را دیده است، کجاست و چه میکند؟ چرا از او تقدیر نمی کنیم؟چرا برایش مراسم بزرگداشت نمی گیریم؟ مجتبی محرمی کجاست؟ و خیلی های دیگر... که حتی شاید آن ها را نشناسیم. سریال "پژمان" گویای حقایق تلخی از فوتبال کشورمان و با نگاهی دقیق تر روابط اجتماعی میان مردم است. بازیکنان بسیاری هستند که برای این فوتبال دویده اند و سر شکسته اند و ما از وجودشان بی خبریم. همین هایی که امروز عده ای از بازیکنان دو رنگ را به عنوان  متعصبان پرسپولیسی معرفی می کنند، می دانند که فوتبال امثال پژمان جمشیدی، داوود فنایی، بهروز رهبری فرد، کاویانپور و ... به خاطر به پایان رسید که نمی خواستند رنگ پیراهن دیگری را به جای قرمز بر تن خود ببینند؟ آنوقت ما کجائیم و آن ها کجا بودند... ظلم بزرگی در حق نسل یاغی ها شد. شیرین ترین دورانی که فوتبال می دیدم، همان روزگارانی بود که اصالت در تیممان معنا داشت. مهدوی کیا و علی کریمی آخرین نفراتی بودند که مرا به پرسپولیس امیدوار می کردند. البته گاهی با خودم می اندیشم چقدر خوب میشد اگر این ها اطراف تیم را می گرفتند.

پژمان بی انصافی ما را به رخمان می کشد. یادآوری می کند که چقدر در حق بزرگانمان کم لطفی کرده ایم. این بازیکن فقط خودش را نشان نمی دهد، او از نسل هایی حرف می زند که فراموش شده اند. شاید روزهای بسیاری باشد که از کنار آن ها به سادگی عبور کنیم. اگر از بازیکنان گذشته فوتبال کشورمان به پاس زحماتی که کشیده اند، تقدیر نمی کنیم حداقل در هنگام رویایی با آنان احترامشان را حفظ کنیم و به خاطر تعصبات رنگی، شخصیتشان را به سخره نگیریم.

پژمان به ما نشان می دهد که لزوما همه فوتبالیست ها خوشبخت و میلیاردر نشدند. عده ای هم در این فوتبال هستند که به حقشان نرسیدند. عده ای هستند که به اجبار فوتبال را با سن پایین کنار گذاشتند. مربیانی هستند که به دلیل نداشتن رابطه جایی در تیم های بزرگ ندارند. عابدزاده هایی هستند که به جرم عقاب بودن کمرنگ می شوند...! دیالوگی که پژمان در یکی از سکانس ها بیان کرد ماندگار بود" جدایی مادر از فرزند و تجربه نکردم.اما جدایی خودم از تیم محبوبم رو چرا.قرار بود به من زنگ بزنن که به پرسپولیس برگردم اما هرگز تماس نگرفتند..." شاید اگر غمخوار و دوستانش دست از زیاده خواهی های شخصی بر می داشتند، اوضاع کنونی پرسپولیس به گونه ی دیگری بود. 

پژمان قصد دارد که پیام های بسیاری را به ما برساند از جمله آنها  نارضایتی از هواداران است چرا که سال ها پیش حمایت گسترده مردم می توانست مانع از اتمام فوتبال او وهم نسلانش بشود اما دریغ که ما نشستیم و تماشا کردیم. درست مانند کوتاهی مان در حق عابدزاده و کریمی. هرچند که اخیرا به خوبی در برابر حقوق سردار ایستادیم و برای ابقای او تلاش های بسیاری کردیم. بالاخره بازیکنان هم حق اعتراض به ما را دارند که بدون شک انتقاد فوق العاده ظریف و به جایی بود. پژمان ساده است و نشان می دهد که این سادگی چقدر می تواند به ضررش تمام شود و او را بدون تیم و بی سامان بگذارد. نکته های بسیاری در این سریال نهفته شده که نوشتنش مطلبی اختصاصی می طلبد.

اما هواداران کنونی پرسپولیس...روی سخنم با شماست؛ می دانم ته قلبتان به این تیم راضی نیست چراکه رنگ و بویی از پرسپولیس ندارد. آیا می توانید از میان بازیکنانی که تنها ملاکشان پول و دستمزد هنگفت می شود، کسی را به عنوان اسطوره و یا دست کم بازیکن محبوب برگزینید؟ این بازیکنان هرچقدر هم برایتان خوب بازی کنند، باز هم کم است! باور کنید شما در این لیگ و خصوصا در این تیم فوتبال نمی بینید، هر آنچه هست توپ بازی ِ عده ای است که فوتبال را از معنای واقعی آن دور کرده اند. فوتبال ما نه تنها پیشرفت نمی کند بلکه روز به روز بیشتر به سقوط نزدیک می شود. البته بیان این نکات باعث نمی شود که از حضور بازیکنان خوبی همچون غلامرضا رضایی، نوری، حسینی و ... در پرسپولیس کنونی چشم پوشی کرد اما تا زمانی که اصالت در تیممان گم باشد، هیچ کدام از این بازیکنان هم نمی توانند ما را به روزهای روشن امیدوار کنند. چنان چه می بینید در حق همین بازیکنان هم ظلم می شود.

خیلی دردناک است که پرسپولیس برای عده ای از هواداران بی معنا شود. مسئول این اتفاقات را در یک نفر خاص نمی بینم بلکه افرادی می دانم که در طی سال های متمادی با خودخواهی های شخصی شان کمر به نابودی تیممان بسته اند. "ریزش هوادار" و یا به بیان دقیق تر " ریزش مخاطب " از مهم ترین ضربه هایی بود که به پیکره پرسپولیس وارد شد. هر چه می گذرد بیشتر ایمان می آورم که روزهای ابری پرسپولیس پایان نخواهد یافت. با این روند پرسپولیس آن تیمی نمی شود که پیش از این می شناختیم...

خسته شدم که انقدر از این حرف ها زدم. حتی مخاطبان وبلاگم را نیز از دست داده ام. این نقطه چقدر شبیه نقطه پایان است...!

2/آبـــــــــــــان/1392




به حالِ پسر بچه ای فکر کن...که اسطوره ی داستانش تویی


کجا می ری اینجا مگه خونه نیست...داری خونَتو قرض می دی به کی

ببین صد هزار آرزو ابر شد...که بارون بگیره رو اشکِ یکی

نبینن غریبیشو نامَحرما...نفهمه کسی بغضِ مردونَشو

یه عاشق مثل تو تو این حال و روز...چه جوری رها می کنه خونَشو

یکی که حضورش مثل مرهمه...یکی که شبیه رقیباش نیست

یه ملت هوادارِ احساسشن...کسی فکر جادوی پاهاش نیست

داری می ری دنیاتو پیدا کنی...یه دنیا رو کشوندی اینجا خودت

به عشق تو از هر کجا اومدن...نذار باخبر شن نموندی خودت

به حالِ پسر بچه ای فکر کن...که اسطوره ی داستانش تویی

چه جوری خداحافظی می کنی...با مِیدونی که قهرمانش تویی




ای کاش قدر ِ اسطوره هایمان را بدانیم...