ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!
ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

ورود بی جنبه ها مطلقا ممنوع ...!

حتی شما دوست عزیز...!

ساپورت

عینک آفتابی رو چشمم بود . . .

حواسم پرت شد به ساپورت دختره، با صورت رفتم تو بغلش. . .

.

.

.

.

.

.

.


.

.

.

.

.

بیچاره تا اومد سر. و صدا کنه گفتم : ببخشید نابینام

بیچاره بغض کرد دستمو گرفت از خیابون ردم کرد!!


نخند یاد بگیر

کمرم زیر این جمله شکست!!

انسان های بزرگ هیچگاه به کوچکی فردایشان نگاه نمیکنند چون از بزرگی امروزشان فردایی کوچکتر خواهند ساخت!!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

منم نفهمیدم!

ولی خیلی با کلاس بود گفتم براتون بذارم.

;-) دی خخخخخ

اگر دلت گرفته...سکوت کن ،
این روزها کسی معنای دلتنگی را نمی فهمد !

دوست...


ﺩﻟــــــــﻢ ﻫــــﻮﺱ ﯾـــــﮏ ﺩﻭﺳـــﺖ ﮐـــــــــــﺮﺩﻩ ... ﯾـــــــــــﮏ ﺭﻓﯿــــــــــﻖِ ﺷـــــﺶ
ﺩﺍﻧــــــــــﮓ ... ﯾـــــــــــــــﮏ ﺁﺭﺍﻡِ ﺩﻝ ... ﮐﺴــــﯽ ﮐــــﻪ ﺍﻣﺘﺤــــــــﺎﻧــﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺭﻓــــﺎﻗـــﺖ ﭘـــﺲ ﺩﺍﺩﻩ ... ﻭ ﺩﯾــــــــﮕﺮ ﻣﺤــــﮏ ﺯﺩﻧــــﯽ ﺩﺭ ﮐـــﺎﺭ ﻧـــﺒـــﺎﺷﺪ ...
ﺭﻓﯿــــــــــﻘﯽ ﮐــــﻪ ﻣــــــــــﻦ ﻧـــﮕــــــــــــــﻮﯾـــﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑــــــﺸﻨﻮﺩ ... ﺑﺨـــــــــﻨﺪﻡ ﻭ...
ﺣـﺠــــﻢ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻨـــــــــــــﺩﻩ ﺍﻡ ﺑـــﺒﯿـــﻨﺪ ... ﺭﻓﯿﻘــــــــﯽ ﮐﻪ
ﺑﮕـــﻮﯾـــــــﻢ ﺑــــﺮﻭ ، ﺑﻤــــــــــــــﺎﻧﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﻣــــــﻢ ﮐــــﻨﺪ ... ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺭﻓﯿﻘــــــــــﯽﮐﻪ
ﺑــــﺎﯾـــﺪ ﺑﺎﺷـــــﺪ ﻭ ﻧﯿـــــــﺴﺖ ... ﻋﺠـــــﯿﺐ ﺩﻟـــــــــﻢ ﮔـــــــــــــﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻨـــــــــــ
ـــــــــﺮﻭﺯﻫﺎ ...

تا حالا شده به کامپیوترتون اِلتِمــــــــــــــاس کنید ؟!؟
.
.
.
....
.
.
.
.
.
.
من حتی یک قولایــی هـم بهش دادم

...

و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام...

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...


و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم... 

/Benyamin/


یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده........

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....!

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....!

/Benyamin/

احساس...

بعضی وقتها باید یقه‌ ی احساست را بگیری

با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:

تو رو خدا بسه‌...

بسه‌ دیگه‌ تا حالا هر چی کشیدم از دست تو بود